زندگی من شهرادزندگی من شهراد، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

همه زندگی من و بابایی

پسرم هفت ماهه شد.

سلام شیطونک ما . هفت ماهه شدنت  مبارک پسرم نازم. بخاطر شیطنت ها و وروجک بازیای تو هست که مجبورم ساعت یک شب که تو خوابی برات بنویسم. آخه نفس من این روزا خیلی فعالی و  ماشاالله کسی جلو دارت نیست نمیتونم لحظه ای ازت چشم بردارم و به کارام برسم. حتی مواقعیم که دارم کار  میکنم باید همش بپای تو باشم که یوقت داری خودتو رو زمین میکشونی سرت به میز تلویزیون و پله و پای مبل و .... نخوره   مگر مواقعی که بزارمت توی روروعک که اونم زیاد حوصلشو نداری. خلاصه که عشق من باهات مشغولم تا شب.  از وقتی شش ماهت تموم شد کلا غذا خور شدی از پوره و حریر بادام و فرنی و سوپ  و...  بهت میدم که از بین اینا سوپ رو ...
24 دی 1393

اولین زمستان بهار زندگی ما.

سلام نفس من و بابا. اولین زمستان پسرم مبارک. البته با دو هفته تاخیر. که این تاخیرم مسببش وضعیت فعلی شما دردانه ما هست.  شهرادم امسال شب یلدا مصادف بود با وفات پیامبر و فرداشم شهادت امام رضا.  بنابراین حال و هوای سال های قبل رو نداشت. نه خبری از گپ و گفت بود و نه مهمانی. و اولین یلدای پسر ما بی سر و صدا و فقط در حد یه صله رحم و سر زدن کوتاه به بزرگتر ها به پایان رسید. اول به مامان بابایی  و بعدش به عزیز و آقا جون. و عزیز که هر سال سفره مفصل یلداش برگذار بود امسال حتی در حد مختصرشم درست ندید.  عیبی نداره مامانی انشاالله سال دیگه. میدونی اونشب یاد یلدای سال قبل اوفتادم که چقدر آرزو میکردم تو صحیح و سالم...
14 دی 1393
1